عشق ونفرت

غریبانه

دلى که اندوه دارد نیاز به شانه دارد نه نصیحت... کاش همه این را مى فهمیدند….!

عشق ونفرت

عشق ونفرت

وقتی که عاشقانه دوستش داشتم تنهام گذاشت و رفت.

باورم نمیشد که رفته اخه خیلی دوستش داشتم اونم میگفت دوستم داره

ولی تو اوج ناباوری باید رفتنش رو باور میکردم

چه شبایی که نخوابیدم

چه روزایی که منتظر بودم شاید بیاد ولی نیومد

کم کم منم داشتم به قولم عمل میکردم

قول داده بودم اگه رفت منم دووم نیارم ولی....

ولی وقتی شنیدم که چی میگه و من براش چی بودم فهمیدم منم باید بشم مثل خودش

دلم شکسته

حالا 6 ماه که رفته

منم دیگه بهش فکر نمیکنم

یا فکر میکنم ولی دیگه حسه قبل رو بهش ندارم

بیشتر نفرت تو دلمه تا عشقش

حالا چند روزیه که فکرم فقط نفرت شده و بس

دارم دوباره عاشق میشم ولی نه عاشق اون

عاشق کسی که شاید مهتاب نباشه ولی برای من میتونه فرشته باشه

یک فرشته که میترسم بهش بگم دارم عاشقت میشم

میخوام دوباره به خودم و دلم فرصت بدم تا عشق رو تجربه کنم

دوباره دوست داشتن رو تجربه کنم

شاید دوباره بشه زندگی کرد شاید



نظرات شما عزیزان:

Mohadeseh
ساعت10:11---3 مرداد 1391
1سوال دارم خودت عاشق شدی/اینای که نوشتی قبول داری؟جوابشو خواهشا برام ایمیل کن

Mohadeseh
ساعت10:11---3 مرداد 1391
1سوال دارم خودت عاشق شدی/اینای که نوشتی قبول داری؟جوابشو خواهشا برام ایمیل کن

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ] [ 11:13 ] [ مرتضی(تنها ترین تنها) ] [ ]